مطالعات میان رشتهای، بررسیها و تحقیقاتی است در حوزهی نظریات و فرضیههای دو یا چند رشته و همچنین پاسخ به مسائلی که در فضای یک رشته به دست نمیآید. در واقع گونهای در هم تنیدگی و گفتگو بین رشتههای مختلف و از جنبههای گوناگون به وجود میآید که اهمیت این مطالعات توسط محققان مختلف بررسی شده و هم اکنون نیز در سطوح مختلف دانشگاهی ادامه دارد. ما در این متن با استفاده از واژهای که آنتونن آرتو هنرمند فرانسوی مطرح کرده بود، یعنی از همزاد بودن رشته های مختلف هنری با تئاتر خواهیم نوشت. همزاد را منتقدین پس از آرتو به نخستین فریادها و تصاویر ابتدایی کودک در بُعد روانی و حتی به کورای نشانهای یعنی جهانی که غشایی نرم است و کودک نخستین آواها را درک میکند، تعبیر کردهاند. بنابراین وجه اصلی مطالعه بین تئاتر و سایر هنرها به خصوص عکاسی و ادبیات میتواند ریشه در تصویر نخستین و آوا داشته باشد. چهرهی دوگانهی تئاتر به عنوان متن و اجراگری که هر دو نیز از دو ساحت نشانهای و نمادین برخوردار هستند، وجه گفتگویی کامل برای عکاسی و ادبیات نیز خواهد داشت. دنیای نمادین که شاید بتوان در صریحترین حالت به پیام هنر تعمیم داد، محوری را تشکیل میدهد که آن سوی دیگرش ساحت نشانهای است که در آن صداها، ریتم ها، حرکات، تصاویر، صحنهها و سایر عوامل بصری میتوانند معنازایی کنند و دقیقا همین عوامل نیز در عکاسی و ادبیات سازوکار تشکل معنا را بر عهده دارند. هرچند در عکاسی و تئاتر هر چقدر به سمت محور نشانهای برویم دیگر نمیتوانیم از رساندن پیام صحبت کرده و اساسا دنبال مدلولی ویژه در آنها باشیم. در حقیقت جایگاه دالهاست که در این آثار سهم نشانهای آنها را افزون میکند. بنابراین میان رشتهای و یا بینارشتهای بودن تئاتر و عکاسی و ادبیات نخست بر دالهای تصویری استوار است که امکان خوانشهایی درهم و تنیده فراهم میکنند. بسیاری از صحنههای عکاسانه که به خصوص در عکاسی صحنه پردازی شدهاند، غرابت بسیار با صحنههای تئاتر دارند و شیوه معنازایی و چگونگی و سازوکار معنازایی این دو به صورت جدا و سپس در گفتگو با یکدیگر میتواند از جمله حوزه های موردبررسی در مطالعات بینارشتهای باشد. حضور سوژه در زبان یعنی سوژهی گفته پرداز که معنازایی زبان بر عهده اوست نیز از جملهی حوزههای بررسی این رشتههاست. در حقیقت این مورد بررسی مکانیسمهای درونی و بیرونی زبان ادبی، عکاسانه و تئاتری است که چگونه از امکانات فلسفه، اجتماع، و… به عنوان عوامل بیرونی بهره میبرند تا خلق معنا کنند و چطور هر کدام جداگانه از امکانات زبان ویژهی خود بهره میبرند تا در ارجاع به خودشان و سپس ارجاع به یکدیگر معنا درست کنند. زبان عکس، زبان ادبی و یا زبان تئاتر اصطلاحات مانوسی هستند اما حقیقت اشارهی آنها به چیست؟ حقیقت آنها ارجاعی درونی به زبان اندیشیدن این هنرها به صورت جداگانه دارد و اما این اندیشه میتواند از سوژهای دلمشغول سایر هنرها باشد و لذا بتواند عکس_تئاتر، عکس ادبیات و یا ادبیات _تئاتر خلق کند.
@isfahanphotoclub