آغداشلو و مکتب نقاشی اصفهان

آغداشلو و مکتب نقاشی اصفهان

آغداشلو و مکتب نقاشی اصفهان کانون عکس اصفهان

آغداشلو و مکتب نقاشی اصفهان

گروه تحریریه کانون عکس انجمن سینمای جوانان اصفهان:آیدین آغداشلو در تاریخ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت‌ماه میهمان کانون عکس انجمن سینمای جوانان اصفهان است. این هنرمند  درباره هنر معاصر سخن می‌گوید. استاد بخش بزرگی از تاریخ هنر است و نگاه او به هنر سرزمینش تمام و تام است. یکی از مقالات استاد درباره اصفهان و هنر نقاشی این شهر است با توجه به حضور استاد باهم نگاهی داریم به این نگاه به شهر و هنر آن.عصر طلایی نقاشی آبرنگ ایران از قرن ۱۱ هـ ق آغاز می‌شود و نخستین نمونه‌های کاربرد راحت و ساده آبرنگ را در آثار رضا عباسی و شاگردان او می‌توان سراغ گرفت. از اواخر عصر صفویه، آبرنگ «پرداز» به‌صورت نقطه‌چین‌های ظریف رایج می‌شود و از عصر زندیه به بعد نقاشان آبرنگ ساز بزرگی پدید می‌آیند که این شیوه را به حد کمال خود می‌رسانند و هنرمندان این رشته در قرن ۱۳ هـ. ق. آثار متعددی را در موضوعات گوناگون از خود باقی می‌گذارند که از میان آن‌ها می‌توان به محمود خان ملک‌الشعرا و آقا لطفعلی شیرازی اشاره کرد که اولی در نقاشی از مناظر شهری و دومی در آبرنگ‌های گل و پرونده مشهور و معتبراست.از اوایل قرن ۱۴ هجری، نقاشی آبرنگ، شاید به خاطر گسترش و رسمیت یافتن نقاشی رنگ‌روغنی مکتب کمال‌الملک، اهمیت کم‌تری می‌یابد و تا شکل‌گیری هنرمندان نسل بعد تنها به‌صورت تفنن‌های شخصی باقی می‌ماند. در همین زمان نسلی از هنرمندان بااستعداد در اصفهان شروع به کارکردند و آبرنگ را به‌عنوان وسیله دلخواه خود برمی‌گزیدند. این نقاش‌ها که مکتب آبرنگ اصفهان را شکل دادند، زمینه‌های متنوعی از منظره‌های شهری و روستایی و تیپ‌های مردم عادی و بناهای مذهبی و تاریخی را در آثار خود به کار گرفتند و هرچند که آثارشان در ابتدا موردتوجه جهانگردان و هنردوستان خارجی قرار گرفت، اما طی مدت کوتاهی جای خود را در مجموعه‌های هنری ایرانیان نیز باز کرد و تا به امروز الگوی بسیاری از نقاشان آبرنگ کار معاصر، همین شیوه سهل و ممتنع و نگاه به عناصر معماری و مناظر مردمی خاص است که هویت سنتی درحال از میان رفتن را بازسازی می‌کند. نقاشان آبرنگ مکتب اصفهان ادامه‌دهندگان راهی هستند که با آبرنگ‌های محمود خان ملک‌الشعرای عهد ناصرالدین‌شاه شروع شد و آبرنگ، نه در نقطه‌های ریز که در لکه‌های درشت‌تر و با تکنیکی روان‌تر به کار رفت. از حیث موضوعی نیز همان شیوه‌ای دنبال شد که کوه‌ها و آفتاب و عمارت های کایکاری شده و مردم عادی را تصویر می‌کرد. با در نظر گرفتن این نکته که در فاصله زمانی میان محمود خان و نقاشان آبرنگ مکتب اصفهان نمونه‌های اندکی از تصویرگری مناظر شهری و اماکن عمومی مانند بازارها – در نقاشی ایران وجود دارد، جایگاه و اهمیت این آثار فزونی دوچندان می‌یابد.آبرنگ مکتب اصفهان نقاشان شهیری پرورانده که از میان ایشان «یرواند نهاپتیان» جایگاه ویژه خود رادار است و هرچند که از حیث موضوعی با دیگر هنرمندان این مکتب وجوه اشتراک بسیار دارد، اما توجه خاصش به طبیعت بی‌جان و گل گلدان و تک‌چهره‌ها، سبک خاص او را متمایز می‌کند. موضوع آثار او را به گروه‌های مشخصی می‌توان تقسیم کرد: منظره‌های شهری، کارگاه‌های سنتی، طبیعت بی‌جان، گل و گلدان، کوچ عشایر، کاروان‌ها، فروشنده‌های دوره‌گرد، صحنه‌هایی از آداب و سنن قدیمی و چهره‌ها. در هرکدام از این گروه‌ها شفافیت و لطف آثار و دل‌بستگی نقاش به موضوع‌هایش دیدنی است و روش ساده و درعین‌حال استادانه‌اش به تصویرگری امانت دارانه آن بخش همچنان محفوظ مانده ایران و ایرانی می‌پردازد که نسل به نسل کم‌رنگ‌تر می‌شود و از راه تماشای نقاشی‌های اوست که آدم‌ها و جاها در ذهن سیال و فرار ما ثبوتی مجدد می‌یابند و ماندگار می‌شوند.

مهارت نهاپتیان در بازنمایی منظره‌های گسترده و روشن – منظره‌هایی که تقریباً همیشه با عمارت و انسان همراه است – همان‌قدر است که در نمایش فضاهای بسته و نیمه‌تاریک. از این گروه نقاشی‌ها، می‌توان به شبستان‌های مساجد اصفهان و داخل کلیسای وانک جلفا که باظرافت و دقت فراوان کشیده شده اشاره کرد. او در این تابلوها چنان استادانه کارکرده که جزییات پیچیده و نفس‌گیر کاشی‌کاری‌ها، دیوارنگاره‌ها و فرش و جز آن‌ها، مانع از دست‌یابی او به یک فضای کلی و محسوس و گیرا نمی‌شود.

نهاپتیان نقاش «ایران و ایرانی» است و جست و جوی «هویت» و «غم غربت گذشته» را در هر یک از تابلوهایش می‌توان ملاحظه کرد: بناهای زیبای رنگین، کوه‌ها و دشت‌های گسترده سرسبز، مشاغل فراموش‌شده قدیمی، پیرمردهای محلیف زنان و مردان بالباس‌های سنتیف شهرهای سالم مانده و آسیب‌ندیده از زخم آسمان‌خراش‌ها، آفتاب درخشان، سایه‌روشن درون بناهای خنک مانده از گرمای بیرون، کارگاه‌های تاریک کوزه‌گری بازارهای شلوغ و پرازدحام و مانند آن‌ها. در دنیای نهاپتیان هر چیزی درجایی قرار دارد که به آن متعلق است و هیچ عنصر مزاحم یا مغشوش کننده‌ای که تقابل جهان‌های متفاوت یا متضاد را نمایش دهد و یا تشدید کند (جز در یک تابلو که طنز ظریفی در خود دارد) دیده نمی‌شود. جهانی سپری‌شده دوباره جان می‌گیرد و مانند خوابی خوش، دران واحد، حضوری قطعی و غیرقطعی دارد و اگر قرار باشد بر اساس این رویای زیبا، ایران پنج شش دهه پیش را بازسازی کنیم خاطره دلپذیر دست‌نیافتنی، زیبا و سراسر لطف آن دیگر رهایمان نخواهد کرد و با ما همیشه خواهد ماند. این رویای خیالی می‌تواند تصویری باشد برای پناه بردن در لحظه‌های گریز. واقعیت در هنر همانی است که هنرمند روایت می‌کند و جایی به حقیقت می‌پیوندد که بتواند مجابمان کند که «رؤیا» از نوع و جنسی بوده است که او بارها دیده و لمس کرده و این تماس چنان قطعی و دقیق بوده و چنان گویا و فصیح و درخور که هنرمند نه‌تنها میان «ما» و «قصه» حائل و حجاب نبوده که اتصال‌دهنده نیز بوده است.

تماشای نقاشی‌های برواند، ایام نوجوانی مرا دوباره زنده می کندف سال‌هایی که از روی همین الگوها تمرین می‌کردم (مرد فرش‌فروش، امامزاده و کاروان، حیاط مدرسه چهارباغ اصفهان) و بسیاری اوقات از کار درنمی‌آمد و نمی‌شد، اما وقتی‌که می‌شد سرمستی و لذت و تفاخری از آن حاصل می‌شد که روزهای متعدد پس از آن مرا یراب و پربار می‌کرد. اگر این نمونه‌ها رویای ایران زیبای سال‌های پیش را محقق می‌کنند پس درجایی معنا و مفهومی شریف درحال بازسازی شدن است و از ارزش ماندگار هویت و معنایی حکایت می‌کند که نقاشی و نقاش به یمن و به خاطر این روایتگری مانا و مستمر خواهند شد.