پسا مدرنیسم و سبک شخصی
یاسر عرب
پیش از کارگاه
«زانیاربلوری»، فارغالتحصیل عکاسی از دانشگاه تهران است. نگاهی اجمالی به کارنامه فعالیتهای او در این سالها مؤکد این نکته است که قلمش بر دوربینش برتری پیداکرده است. این استاد دانشگاه عکاسی را پیش از ورود به دانشگاه از انجمن سینمای جوان آغاز کرد و پسازآن در دوره تحصیل رفتهرفته به مباحث نظری و نوشتن در خصوص عکاسی سوق پیدا کرد. ترجمه و ویراستاری کتابهایی ازجمله کتاب شناختهشده «ذهن و عکاسی» (که بعدها به ذهن و عکاسی تغییر نام پیدا کرد) و ویراستاری کتابهای پرمخاطبی ازجمله «بحران واقعیت در عکاسی معاصر» و همچنین «درآمدی بر نظریههای عکاسی» ازجمله فعالیتهای وی در زمینه چاپ و نشر هستند؛ همچنین انتشار دهها مقاله و مطلب مرتبط با عکاسی طی سالهای اخیر در صفحات مختلف از دیگر وجوه آثار اوست. اشاره به خصیصههای پررنگ قلم زانیار بلوری درمقام نویسنده حیطه عکاسی (در جایگاه معلم، منتقد، مترجم و ویراستار) خالی از لطف نیست.
فراگیربودن و گستردگی موضوعات و تنوع مطالب مطروحه
برخلاف بسیاری از صاحبان قلم در عرصه هنر که توان خود را معطوف به زمینه موردعلاقه خود میکنند، مطالب منتشرشده توسط زانیار بلوری به اغلب شاخههای عکاسی پرداخته است؛ فرقی نمیکند به عکاسی مستند علاقهمند باشید یا عکاسی صحنهپردازی شده. رنگی یا سیاهوسفید. مدرن یا پسامدرن. نگاتیو یا دیجیتال و… درهرصورت در وبلاگ او نوشتههایی مرتبط با علایق خود پیدا خواهید کرد. درواقع این گستردگی نتیجه علاقه واقعی نویسنده به «رسانه عکاسی» (و نهفقط شاخه یا شیوه خاص) از یکسو و احاطه علمی به وجوه مختلف این رسانه از سوی دیگر است.
تأکید بر انتشار مطالب دستاول علمی
نوشتههای زانیار از آن دست قلمزدنهایی است که همیشه حرفی برای آموزشدادن بههمراه دارد. برای کسانی که پیگیر هستند آگاهی یافتن از مطالب روز و مقالات، تألیفات و حتی نمایشگاههای برپاشده خارجی از اهمیت بالایی برخوردار است. دستیافتن به مرجعی که بتواند اهم این وقایع را آنهم با نگاهی نهفقط خبری بلکه تحلیلگر و آموزشمحور انعکاس دهد، فرصتی ارزشمند تلقی میشود.
انطباق مطالب با پیامدهای روز دنیای هنر
آنچه امروز بهعنوان اصلی مهم در گفتمانهای مختلف عرصه هنر پذیرفتهشده درگیربودن هنرمند، مخاطب، مترجم، مؤلف،نظریهپرداز یا حتی دلال هنر با رخدادها و وقایع متفق روز دنیا از منظرهای سیاسی، اقتصادی، مذهبی، نظامی و… است. این درگیری به نتایجی از قبیل بهروزشدن مطالب، بررسی دقیق سیر تحول یک جریان خاص هنری و همچنین اثرات متقابل هنر و جامعه بر هم خواهد انجامید. بهنظر میآید حساسیتی خاص در انتخاب مطالب به اشتراک گذاشتهشده در نوشتههای زانیار بلوری وجود داشته باشد که به فراخور نیازهای روز جامعه هنری و متناسب با شرایط آن در برههای خاص انعطافپذیر است.
ذکاوت در ارزیابی و صراحت در اعمالنظر و عقیده
چه نقدی بر نمایشگاه یا مجموعه عکس باشد و چه نوشتهای بر یک رویداد هنری عکاسانه؛ حتیالامکان همه جوانب آن بررسی میشود و نتیجه این بررسی با صراحت لازم و بدون هیچ ملاحظه غیرکارشناسانهای به تحریر درمیآید. اغلب این دست از نوشتهها این پتانسیل را دارند که بهعنوان یک کنش به واکنشی از سوی مشارالیه خود بینجامند. فضای ناشی ازاینگونه تقابلات علمی در عرصه هنر همیشه به روشنگری یا افزایش آگاهی مخاطبان منجر شده است. خواننده آگاه میداند که کم نیستند مباحثات و مکاتبات صاحبان اندیشه و عمل در عرصههای مختلف هنری در دورههای متفاوت که حتی بعدها بهصورت مجلد و مدون با اهداف و کاربردهای آموزشی در اختیار علاقهمندان قرارگرفته است. بهوضوح میدانیم که این قبیل فعالیتها از نشانههای زندهبودن جریانهای هنری در جوامع امروزی است.
سکانس دوم
پس از کارگاه
همانطور که پیش تر گفتم این هفته کانون عکس اصفهان به بررسی مسئلهی رسانه ویژگی در رسانه عکاسی پرداخت. زانیار بلوری در این نشست به یکی از مهمترین دیدگاههای مطروحه در حیطه عکاسی اشاره داشت. کارگاهی که برای آموزش ؛ هم از منظر تاریخی و هم نظری ارزشمند موفق و کارآمد ارزیابی شد.
نگاهی گذرا به تاریخچه حدود یکصد و هفتادوچندساله عکاسی حاکی از تجربه فراز و نشیبهای فراوان این رسانه در یافتن مسیر تحول و تکاملش است. رسانهای که اثرگذاریاش بر همه شاخههای علوم بر هیچکس پوشیده نیست و ارتباط روشنی بین پیشرفتهای آن با دیگر علوم مشاهده میشود. از این منظر عکاسی و تاریخ آن را نهتنها بر اساس موقعیت منحصربهفرد خود رسانه، که از منظر تقابلات آن با دیگر زمینههای علمی نیز باید موردبررسی و موردتوجه قرارداد.
در آغاز راه، بخش مهمی از دلمشغولیهای عکاسان صرف کشف قابلیتهای رسانهای مدیومی میشد که به شکلی خام و نپخته به خصوصیات ویژه آن آگاهی یافته بودند. خصوصیاتی که بهحق این رسانه را از دیگر رسانههای در ظاهر مشابه اش جدا میکرد.
آنجا که شروع عکاسی به دوران پیکتوریالیسم مشهور شده است. عکاسان در این دوران تمام تلاش خود را برای جلب رضایت مشتریان هنری خود که پیشازاین به نقاشی متوسل بودند تا بیشترین شباهت را بین خودشان و پرترههایشان تجربه کنند میکردند. اینک عکاسی ابزاری توانمندتر از نقاشی در این شباهت سازی بهحساب میآمد. همچنین استفاده از تکنیکهایی مثل محو کردن تصاویر یا استفاده از نگاتیوهای متعدد بر روی یک قاب جهت رسیدن به مفاهیم روایی بیمحابا رواج داشت و بدون هیچ محدودیتی تمام توان این رسانه برای رسیدن به تصاویری که بیشترین شباهت ممکن را به نقاشی داشته باشد بکار گرفته میشد. عواملی ازجمله شرایط حاکم ناشی از جو هنری دوران ویکتوریایی، نوپا بودن رسانه، هجوم نقاشان به دوربینهای عکاسی بهعنوان قلمی جدید جهت انتقال مفاهیم و کارکردهای نقاشانه، ضعفهای تکنیکی و سلیقه مشتریهای هنر عامهپسند.. همه و همه دست در دست هم به تنیدگی هرچه بیشتر رسانه عکاسی و نقاشی منجر میشد.
اما دراینبین عکاسانی که صراحت و سادگی عکاسی را بهعنوان مهمترین خصلت این ابزار جدید دریافته بودند از این شرایط ناخرسند به نظر میآمدند. رفتهرفته تلاش برای جداسازی مسیر عکاسی از نقاشی از همینجا شکل میگرفت. تلاشی که در محافل هنری مختلف به شکل نظریات و مقالات تحریر میشد و هرکدام از دو سمت این جدالهای هنری به متقاعد کردن پیروان طرف مقابل مشغول بود. نتیجه اینکه دورانی در عکاسی شکل میگرفت که به دوران مدرنیسم این رسانه معروف است و عکاسانی صاحب سبک به شکلگیری آن کمک شایانی کرده بودند.
البته مدرنیستها همانطور که اشاره شد به خصوصیات رسانهای عکاسی که مختص خودش بود اهمیت میدادند و معتقد بودند زیباشناسی عکاسانه چیزی فارغ از مباحث زیباشناختی رسانهای مانند نقاشی است. این اصول دستکاری کردن تصاویر برای رسیدن به تأثیراتی نقاشانه را مردود بهحساب میآورد و به تدوین چهارچوبهایی منجر شد که بهواسطه آنها، امکان ارزیابی و آموزش این مدیوم فراهمتر از قبل شد.
یکی از مشهورترین دیدگاههای طرحشده در دفاع از عکاسی بهعنوان رسانهای مستقل از نقاشی، اشاره به خصوصیات تصاویری بود که صرفاً به مدد عکاسی قابلیت تولید آنها فراهمشده بود (رسانه ویژگی). بحث عمده صحبتهای زانیار بلوری به همین مطلب میپرداخت. جایی که جان سارکوفسکی ۱ با استناد به پنج خصلت تصاویر عکاسانه (کادر، جزییات، خود سوژه، زمان و نقطه دید) بدون اینکه درصدد ایجاد اطلاق در تولید عکس باشد بهروشنی دیدگاههایی در حمایت از عکاسانی که اینگونه تصاویرشان به نزاع با عکاسی پیش از مدرنیسم بر خواسته بود تبیین کرده بود.
پسازاین دوران ، شاهد حضور دیدگاههایی هستیم که در تاریخ هنر عکاسی به «پسا مدرنیسم» شهرت دارند. عکاسی در این دوره بهواسطه تقابلانش با پاپ آرت به بیانی جدید دست یافت. استفاده از رسانههای مختلف در کنار هم، احساس عدم نیاز به تعهد به اصول زیباشناختی مدرنیسم (سوزان سانتاگ از عبارت زیباشناختی وستونی بهره برده است) عرصه ظهور گرایشها و گفتمانهایی نو را فراهم ساخته بود. گرایشهایی که دیدگاههای اعتراضیاش پررنگتر از کشف صرف لطف شاعرانه اشیاء پیش افتاده بود. اصالت هنر فاقد اهمیت شده بود و توجه به بیان مفاهیمی که زاده دنیای صنعتی بودند (مانند مصرفگرایی، جنگ و تسلط سیاسی نظامی و..) باعث میشد که منزلت رسانهای عکاسی مدرنیسم که فاتحانه یکهتازی میکرد دستخوش طعنهای مستقیم شود.
به نظر میرسد آنچه در صحبتهای زانیار بلوری بهعنوان محوریت گفتار پررنگتر به نظر میرسید بیان دیدگاههای زیباشناختی دوران مختلف هنری (نه ازنظر زمانی) بود؛ تلاش برای شکل دادن به چارچوب ذهنی معطوف به شرایط زمانی و مکانی روز جامعه (فرزند زمان خود بودن) در کنار ممارست و تمرین دراز مدت جهت دست یافتن به بیانی مدون «سبک شخصی» باید بهعنوان الگوی مداوم شده مدنظر قرارگرفته باشد.
حال اعتقاد دارم که انتخاب موضوع این نشست به شکل هوشمندانهای به موقعیت و جایگاه شناختهشده امروزی عکاسی که متأسفانه خیلی هم قابلقبول نیست مرتبط بود.
[vc_gallery type=”image_grid” images=”350100,350101,350102,350103,350104,350105,350106,350107,350108,350109,350110,350111,350112,350113″ img_size=”200×200″ column_number=”5″ grayscale=”no” hover_icon=”none” images_space=”gallery_without_space”]