حاشیههای انقلاب و جنگ
حسین نوری/کارگروه خبر و گزارش کانون عکس اصفهان
اتفاق یا پیش آمد به تعریف جامع خود بروز حالتی غیرعمدی است که معمولا از جنبههای منفی موردبررسی میشود.اصولا تمام ما اتفاق را به چشم یک پیش آمد مخرب به نظر میآوریم.و این دیدگاه برای ربط دادن همین کلمه به جنگ نیز کاربرد فراوانی دارد. اما کانون عکس این هفته میزبان مرتضی اکبری از معدود عکاسان به نام اصفهان در دوران انقلاب و جنگ بود.کسی که خیلی ساده روند عکاسی کردن از این پیش آمد را برای ما گفت و باعث شد آن تصور فلسفی در مورد هر عکاس به شکل ملموستری ارتقا یابد.صحبتهای او علاوه بر اینکه نکات فراوانی داشت باعث شده چهرهی واقعی او برای ما به نمایش گذاشته شود.چیزی که در او مشهود بود تلاش بیوقفهاش برای نمایش دادن اتفاقات بود.اتفاقات تاریخی یا ضمنی هر اجتماع که حتی فراتر از مرزها رفته بود.
صحبت ما از توضیحات ابراهیم عرب بیگی (که در نقش مجری و همکار برگزاری ایشان برنامه را اجرا کردند) با مرتضی اکبری آغاز شد.از آشنایی در خصوص زمان چاپ یک کتاب که اکبری را شناخته بود تا به امروز که نمایشگاهی از عکسهایش در موزه هنرهای معاصر به نمایش درآمده است.مسلم است ضمن صحبتها به این نکته برمیخوردیم که عکسهای آن اتفاق حتی تا همین حالا تماماً برای نمایش جلوی چشمهای ما قرار نگرفته بود.مرتضی اکبری این نکته را بسیار خوب برای ما توضیح داد که نشان دادن تمامیت جنگ یا انقلاب برای تبلیغ چنین اتفاقی کافی بود.چیزی که در عکسها مشهود نبود و باید به دید ضمنی مخاطب رجوع پیدا میکرد.برای ما مثال زد از فرد کشتهشدهای که کسی عکاسی کرده و نمایشان تصویر (وقتی توضیحات ناقص باشد) نهتنها به جنبه تبلیغ و معرفی همکاری مردم کمکی نمیکرد بلکه باعث میشد دید منفی مخاطب نیز بالاتر برود.او گفت که زمانی ما اجازه انتشار وقایع جنگ و انقلاب را پیدا خواهیم کرد که عکس یک فرد کشتهشده یا ویرانهها با دلیل عظیم این اتفاق توضیح داده شود تا جایی که باعث کجفهمی مخاطب نشود.زیرا او فکر میکند اگر در چنین صحنهای حضور پیدا کند خیلی ظالمانه و بدون اجر معنوی کشته خواهد شد.
مرتضی اکبری ابتدا عکسهای نوجوانیاش (زمانی که بین ۱۶ تا ۱۸ سال داشت و از انقلاب عکاسی میکرد ) را برای ما نمایش داد.کادرها بسیار خلاقانه و بدون آگاهی سنتی عکاسی بودند و نشاندهنده آوانگارد بودن در مورد اصول عکاسی.و بعد از آن به سراغ پوشههای بعدی رفتیم و عکسها را که مربوط به اعزام و یا قرارهای ملاقات رزمندهها حین جنگ میبود؛ تماشا کردیم.از نقش همدلی و فکر نکردن به فرجام کار فداکارانه صحبت کرد و نظرش این بود که در آن دوران (با نمایش عکسهایی از جمعآوری اسلحهی سرد و گرم داخل خانهها) تمام مردم برای به اتمام رسیدن جنگ تحمیلی تلاش میکردند.نکته بارز عکسهای او نشان دادن شهر اصفهان در آن زمان بود.به نظر خود او زمانی که در جبههها عکاس بهوفور یافت میشد نیاز بود کسانی نیز برای ثبت فضای داخل شهر همت کنند.و حتی با فروتنی تمام این واقعیت را با ما در میان گذاشت که بههیچعنوان نمیدانست که چهکاری انجام میدهد و شجاعت او در حضور بین مردم باعث همین اطلاع نداشتن و بدون هدف نمایشگاهی کار کردن بود.هرچند میگفت که سالانه تعدادی از عکسها جمعآوری میشد و برای نمایشگاه جنگ به نمایش عموم درمیآمد.
او در مورد مشکلات نگاتیوها و تأمین نیازها در آن دوران سخن گفت و توضیح داد که نگاتیو تاریخ گذشته به آنها میدادند که مسئول توزیعش اطلاعی در این مورد نداشت و حتی حق تعویض نگاتیو تاریخدار را از بازار به آنها نمیداد.در بین صحبتهایش از حسرتی که با او بود سخن گفت.زمانی که ابراهیم عرب بیگی از او در مورد سفارشی بودن یا نبودن عکسهایش سؤال کرد ضمن توضیح این نکته که بههرحال تأمین نگاتیو به عهدهی یکنهاد دولتی بود و میتوان چنین تعریفی را برای عکسها داشت (چه که بسیاری از عکسها از آن قالب فراتر رفته بودند) ولی جدی نگرفتن حضور دوستان یا آشنایان به خاطر بیتالمال بودن نگاتیوها و ثبت نکردن آنها از این بابت حسرتی بود که هنوز همراهش بود.
مرتضی اکبری پس از دوران جنگ به سراغ عشایر رفته بود.و به شوخی برای ما اذعان داشت که حالا دیگر عشایری به شکل سنتی پیشین وجود ندارند و رئیسشان با هواپیما نقلمکان میکند و چهارپایان را با وانت به گوشهکنار میبرند.عکسهای او از عشایر در کمترین حالت خود ثبت مستند حضور یک قشر از مردم ایران بود.
او سپس به افغانستان سفرکرده بود.پس از دیدن عکسهای افغانستان و دغدغه تاریخی و فرهنگی او در مورد بناها و توجه به آنها در داخل ایران یا کشورهای دیگر برای ما از خاطرات سفر به آن سرزمین و سادگی و بیریا بودن مردم آنجا گفت.سپس بهعنوان صحبتهای پایانی از پروژه جدیدش برای ما صحبت کرد.او در نظر داشت رزمندههایی که در فتح شهر بستان مشارکت یا همکاری داشتند را به تصویر بکشد زیرا در سفر اخیرش به آن شهر متوجه شده بود تمام مردم آنجا به عربی صحبت میکنند و زبان پارسی بههیچعنوان عمومیتی ندارد.
پس از تمام این صحبتهای دلنشین برنامه این هفته نیز با ثبت عکس یادگاریای در کنار این هنرمند عکاس به پایان رسید.
[vc_gallery type=”image_grid” images=”350183,350184,350185,350186,350187,350188,350189″ img_size=”200×200″ column_number=”4″ grayscale=”no” hover_icon=”none” images_space=”gallery_without_space”]