روح هنرمندانه در نگاه آیدین آغداشلو

روح هنرمندانه در نگاه آیدین آغداشلو

روح هنرمندانه در نگاه آیدین آغداشلو کانون عکس اصفهان

روح هنرمندانه در نگاه  آیدین آغداشلو

حسین نوری/گروه تحریریه کانون عکس اصفهان:

صبور بودن در دنیای حاضر که همه‌چیز را مهیا و دم‌دستی کرده است برای ما عمل سختی به‌حساب می‌آید. گمان می‌کنیم که گذشته‌ها بهتر از حال است و حالا بهتر از آینده. ولی چیزی که میان همه این فکرها همیشه زنده است امید است. امید داشتن باعث تلاش ما خواهد شد و تحمل ما را برای جابه‌جایی سنگینی صبر بیشتر خواهد کرد. پیش از هر چیز در مورد آیدین آغداشلو باید صبور بود. زیرا سخن گفتن در مورد او با دنیایی که برای ما ساخته است باید آرام و با اندیشه جلو برود. چیزی که خود من از ابتدا در یادداشتم  رعایت نکرده‌ام.

آیدین آغداشلو نقاش است. او گرافیست نیز هست. نوشته‌های زیادی هم دارد. کتاب‌هایش هرکدام شامل توجه به اصلی پایدار درروند شکل‌گیری هنر اوست. این هنرمند  علاوه بر همه این‌ها منتقد هنر نیز هست. اگر در جایگاه خودم باشم و بخواهم در مورد او حرفی بزنم بهتر است سکوت کنم. زیرا با متنی کوتاه یا واژه‌هایی کم؛ نمی‌شود او را تعریف کرد. و همین‌ها باعث می‌شود خیال کنم او را به‌واسطه نوشته‌ها و صحبت‌هایش یا استایل صورت و طرز حرف زدنش می‌شناسم.

آغداشلو هنرمندی است صبور. صبور بودنش را به‌راحتی می‌شود از حجم کارهایش دریافت. پیش از هر چیز به نقاشی‌های او رجوع می‌کنم. شکل‌گیری مجموعه « خاطرات انهدام» سال‌های درازی طول کشیده است. و با گذر از فصل‌های گرم و تابستان یا بهار هرسال او منتظر بازآفرینی سرما در مرور خاطراتش است. و «سال‌های برف و آتش» را خلق می‌کند. در ستایش تاریخ نقاشی ایتالیا به سفر تاریخ می‌رود و خودش را در معرض انتقادها قرار می‌دهد. استاد  شخصیتی منزوی یا مخالف روابط اجتماعی نیست. سروکار داشتن با دانشجوهای فراوان گواه دیگری بر صبر ذاتی‌اش دارد. و از دست دادن‌های زیادی که می‌توانست برای هرکدام از ما دلهره‌آورتر از تحمل بازآفرینی باشد.

آغداشلو در برخورد با جوان‌ترها بسیار خوش‌بین است. به دنبال بزرگنمایی گذشته‌ها و تاریخ نیست و مالکیت زمان را نمی‌خواهد. استاد  خودش را با تمام چهره مغرورانه و جسوری که دارد در پای اثر خوشنویسی‌اش «کمترین» می‌نامد. فروتنی سخاوتمندانه‌ای دارد. ولی چیزی که او را از چرخه زمان ما فراتر می‌برد حیات خوشی، در مقابل خشم است. خشم که از چهره صورتک‌های چوبی فوران می‌کند ولی آرام است. یا لای ماهیچه‌های گردن کسی نقش بسته است. خشم که از تصویر کردن شکستگی‌های زیاد اشیا رخ می‌دهد. همه این‌ها هم‌نشینی غیرقابل وصفی با آرامی درون او دارد که من تنها در موردش خیال‌پردازی می‌کنم.

روح هنرمندانه او بسیار لطیف است. استاد  سال‌های زیادی از عمرش را برای به تصویر کشیدن زوال و تباهی در مجموعه‌های متمادی گذاشته است. بی‌شک زمان درازی درون ذهن خویش به خلق یک اثر هنری فکر کرده است و نیستی توأمان زندگی و اشیا و خاطرات خاطرش را آزرده. سلاح بزرگش هنر است. و بامتانت و صبوری به تمیز کردن سلاح خویش می‌نشیند و جنگ را از تصویرگری آغاز می‌کند. به گمان من هم‌نشینی این دو  آوانگاردی تمام و عیار است. اگر آوانگارد نیست تعریف شما برای او چه می‌تواند باشد؟ چه واژگانی برای شما خشم هنرمندانه او را تعریف خواهد کرد؟ اگر انتهای غم به خشم منتهی نشود. آیا غمگین بودن فراوان کسی مثل او (که می‌تواند تمام زندگی‌اش با زمان غریبه باشد و او را پشت سر گذاشته باشد) اگر در همین احساس ماندگار شود سبب خلق چیزی خواهد شد؟