ثبت متفاوت مناظر
حسین نوری/کارگروه خبر کانون عکس اصفهان
متین نوری/ گزارش تصویری
چهارشنبه این هفته مهمان احمد (سهند) قاسمی بودیم. از این نظر درون این گزارش ابتدا با «احمد» شروع کردم چون چیزی که او درون سفرهایش پیداکرده بود داخل پرانتز جا گیرد. حالا احمد قاسمی دیگر سهند قاسمی است. عضو قدیمی کانون و یکی از اعضا هیئتمدیره در دورههای قبلی. برگزاری نمایشگاه انفرادی با عنوان «تجزیه» آخرین کار اوست که دیدیم و از آن زمان هنوز او را در قالب نمایشگاه جدیدی نظاره نکردیم.
موضوع سهند برای این برنامه «شخصی گری در محیط دیگر» بود. این هنرمند ابتدای صحبتش را بابیان کردن اینکه چرا برای چنین برنامهای مهمان شده گذراند. وقتی اسمی از محیط دیگر در میان باشد انسان بدون هیچ ایده قبلی یاد سفر میافتد. سفر رفتن و ثبت کردن آن چیزی که درون ماست بر اساس شکل طبیعت. شکل جادهها و مردم جدید. پسازآن با طرح این سؤال که برای چه عکاسی میکنیم گذشت. تیتر جوابهای این سؤال «علاقهمندی، تفریح، شغل و ثبت لحظات » بود. که جداگانه در مورد هرکدام توضیح مختصری داد.و در ادامه برنامه خود را به نمایش عکسهای برتر نشنال جئوگرافیک گذراند. بعد از پخش شدن عکس ها و تکرار شدنشان با طرح این سؤال که « آیا اینها عکسهای هنری هستند؟ » گذشت. و متوجه شدیم چنین عکسهایی ثبت لحظات خاص هستند. با گفتوگوی بچهها گزینههایی برای جواب به این سؤال که چرا این عکسها عکسهای هنری محسوب نمیشوند مطرح شد. یکی از جوابها نداشتن دغدغه شخصی درون عکس بود. و ذکر این نکته که زیبایی بصری هرچقدر در حد مطلوب و عالی باشد وقتی چیزی از درون شمارا به نمایش نگذارد پس عملاً شما کار هنری یا متفاوتی نکردهاید.
سؤال بعدی «چرا سفر میکنیم؟ » بود. جدا از صحبتهایی که انجام شد (سعی سهند در شکل گفتوگو دادن به جلسه بود) و جواب یکی از دوستان ما (که بر اساس معرفی، به جزیرهها و مکانهای خاص و ناب سفر میکرد) به این سؤال ناب بودن و تجربه دیدن مکانهای خاص بود. سپس با دیدگاه شارل بودلر در مورد سفر مواجه شدیم که سفر کردن برای بهتر شدن حال او راهکار خوبی میتواند باشد. سپس چشمان ما تیتر درشت «سفر کردن بهمثابه دیدن» را بر روی صفحه دید.
«وقتی صحبت از سفر میکنیم منظورمان افرادی که برای انجام کار مشخصی به مکان مشخصی میروند نیست
منظورمان افرادی که برای خرید یا استراحت در هتلها میروند هم نیست، ما در ابتدا آن ها را نسخههای منسوخی از دیدن مینگاریم.»
منظورمان افرادی که برای خرید یا استراحت در هتلها میروند هم نیست، ما در ابتدا آن ها را نسخههای منسوخی از دیدن مینگاریم.»
و پسازاین صحبتها به بحث شیرین «عکاسی بهمثابه دیدن» رسیدیم. تجربههای یکپارچه ما از ثبت مکانی که به آن سفرکرده بودیم و ذکر این نکته که ما اکثرا از دیدگان دوربین مناظر را میبینم نه از چشمهای خودمان؛ موضوع قابلتوجهی بود و اینکه کمکم به نتیجهگیریهای شخصی خودمان میرسیدیم.و نوع دیدن ما و نظاره کردن چیزی که رو به روی ما در مکانی دیگر اتفاق میافتد موضوع بحثبرانگیزی شد. برای درک بهتر این موضوع به سراغ دیدن نقاشیهای «ادوارد هاپ» رفتیم. مکانهایی که ثبت کرده بود و نوع سفر کردن شخصیاش و نظاره کردن همهچیز از دیدگاه فردی منزوی باعث شده بود در تمام نقاشیها تنهایی قابلرؤیت باشد. هاپر سراغ هتلها،کافهها، پمپبنزینها و ازایندست مکانها رفته بود. مکانهایی بینراهی که حتی نوع تنهایی متفاوتی داشت و نوع تنهاییای که همهگیر بود. که مربوط به بی خاطره بودن مکان نیز میشد. تمام آدمها درون نقاشیها همچنان که نزدیم به هم نشسته بودند ولی تنها بودند. اینیکی از تجربههای شخصی دیدن محیط دیگر بود. سهند پسازاین؛ دو مجموعه عکس دیگر نیز برای ما به نمایش گذاشت. اولی مربوط به کارهای «استفان شور» بود. کسی که به نظر اکثر افراد اگر نبود تاریخ عکاسی ناقص بود. درون عکسهای «شور» ما مکانهای رنگی و خوشرنگ و لعابی را دیدیم که با دوربین قطع بزرگ و داشتن جزییات زیاد ثبتشده بود ولی خالی از آدم بود. چیزی که سهند عنوان کرد «پیچیده نبودن هنر» بود. و اشتباه گرفتن هنر بهجای شعبدهبازی. او برای ما گفت که اکثر کارهای عکاسی معروف تاریخ عکاسی از نگاه هنر عکسها و یا اتفاقات پیچیدهای نیستند. قبول روزمرگی و ثبت کردن جزییات چیزی که دوروبر ما اتفاق میافتد. ثبت خود ما درون تصویر. و پیدا کردن تم شخصی درون عکسها. سپس عکسهای «نیک برانت» را مشاهده کردیم. عکسهای او با تم رنگی «سپیا» بود که از حیوانات گرفتهشده بود. تصویری که به لحاظ نوع ارائه حس از دست دادن به ما میداد. چیزی که خود برانت هم درگیر آن بود و در مجموعه آخرش با تلفیق واقعی عکسها با مکانهای نابودشده زندگیشان به نمایش گذاشته بود. برخلاف اکثر برنامهها ما عکس یادگاریای ثبت نکردیم. شخصی گری در محیط دیگری از ساعت ۱۶:۴۰ الی ۱۸:۱۰ دقیقه اجرا شد.