فرجامی بر نافرجام

فرجامی بر نافرجام

فرجامی بر نافرجام کانون عکس اصفهان

حامد قصری/گروه تحریریه سایت کانون عکس انجمن سینمای جوانان اصفهان:۱)اصفهان در طول اعصار مختلف همیشه به‌عنوان شهری با هویت تاریخی و هنری سنتی مطرح بوده است. معماری این شهر که از بن‌مایه کلاسیک طرح و نقش‌مایه‌های هویت فرهنگی درون‌شهری آن برمی‌خیزد کمتر اجازه نمود هنر مفهومی را به این شهر هزار داستان داده است. درواقع هر چه بخواهیم در پیشبرد تاریخ مدرن آن منصف باشیم در سال‌های اخیر نهایتا با چند گالری و نمایشگاه‌هایی صرفا تک‌بعدی روبه‌رو بوده‌ایم که یا تبیین هنر سنتی و یا ملهم از کپی کارهای دست‌دوم آثار هنری پایتخت بوده است. اما «برساخت نافرجام» نام «نمایشگاه و مجموعه‌ای از رویدادها» متفاوت و تأثیرگذاری بود که در ماه گذشته در «مرکز آفرینش‌های معاصر اصفهان» به کیوریتوری سمیرا هاشمی اجرا شد.

۲) معماری و اینکه خود به‌تنهایی دارای مفهوم هنری است در طی سال‌های گذشته مورد بحث‌های مختلف منتقدان بوده است. اما اینکه یک اثر معماری ایده‌ای دارد. را می‌توان پیوند بنیادین میان مفهوم و فرم دانست. ایده مانند خط واصل ناپیداست که قسمت‌های ناهمگون را باهدفی دقیق به هم وصل می‌کند. پدیده‌هایی همچون فضا، نور، مواد/جزییات، هنر مفهومی را می‌رسانند و معماری این پدیده‌ها را هنرمندانه سازمان‌دهی می‌کند. چیزی که در بیانیه این نمایشگاه هم به آن اشاره‌شده بود که معماری مستقیما از جغرافیا، اجتماع، فرهنگ و اقتصاد پیرامونش اثر می‌گیرد. هنر تجسمی نیز از بسیاری جهات، منابع الهامی مشابه دارد، با این تفاوت که عموما نقش فردی هنرمند دارای جنبه‌ای محوری است، درحالی‌که در معماری بستر جغرافیایی-اجتماعی، فردیت معمار را بر ساختاری فرهنگی-تاریخی معنا می‌بخشد در آنچه در مستند «در عمق میدان» بهروز ملبوسباف اصفهانی دریکی از اجراهای این نمایشگاه دیدیم. جایی که معماری به‌عنوان رسانه‌ای بانفوذ و دارای تأثیری عمیق به نظر می‌رسد که در پیروزی‌هایش مخاطب را نیز با خود همراه می‌کند، اما هرگاه معماری در هدفش نافرجام بوده، جامعه و تاریخ اثر آن را به شکلی غیرقابل‌تصور به فراموشی سپرده‌اند. و همین فراموشی را در مستند در عمق میدان شاهد بودیم جایی که هیچ‌گاه پیروزی بافت جدید میدان عتیق بر بافت قدیمی آن نتوانست به ساختار یک شهر تاریخی کمک کند. و درواقع فضای عمومی شهر مخدوش شد.و اگر تجربه شهرسازی با مردم آن شهر عجین می‌شد و لااقل نظر مردم در این خصوص و در برخی از اجراها پرسیده می‌شد بخشی از تاریخ ۴۰۰ ساله یک شهر در طی دو سه سال با تغییرات عمده روبه‌رو نمی‌شد. در اصل اینکه نگرش معمارانه بر تغییر صرف و نه آگاهی از چگونگی آن تغییر باشد بیشتر که به هویت فرهنگی و هنری یک شهر کمک کند تمامی نمادهای گذشته آن را نه‌تنها زخمی که به زیرخاک می‌برد. در راستای همین نگاه یک روز دیگر پروژه «برساخت نافرجام» به گروه دیگری از فعالان، شامل دو هنرمند (مونا آقابابایی و منیره عسکری) و چهار معمار (محمد سلیمانی، فربد کاظمی، مریم محمدی و محمد عرب) اختصاص یافت.آنها  پروژه‌ای هنری-پژوهشی را به شکل گروهی در زمینه احیای محله پشت میدان نقش‌جهان اصفهان معرفی کردند. این پروژه اثر خود را بر روی تأثیرات مدیریت شهری نادرست در بافت محلی پشت میدان نقش‌جهان و به شکل ویژه به مجموعه اقداماتی که به از بین رفتن حس تعلقات شهری موجب گردیده بود؛ تمرکز کرد.تا جایی که می دانیم  در ذات تصویری و تاریخی قضیه آنچه اهمیت پیدا می‌کند نمادسازی است نه حفظ صرف  آن نماد. میدان نقش‌جهان به‌عنوان یک نماد آن به هم به ضرب زور سازمان‌های مردم‌نهاد باقی می‌ماند. اما مردم‌نگاری و آنچه در زندگی جریان دار مردم در همراهی با آن معماری قابل اهمیت است؛تباه می‌شود.

درجایی دیگر از ارائه‌های متفاوت این نمایشگاه و در تعامل و مشترکات معماری با هنرهای تجسمی با نقاشی های زهرا قره‌خانی روبه‌رو بودیم که بر ساختمان‌های نیم‌ساخته و رهاشده تمرکز کرده و به دنبال واقعیت‌های افزودن داستانی/خیالی بود. و در ادامه با چیدمان شیرین محمد با عنوان «واحد اندازه‌گیری: مترمکعب» که چیدمانی از شیشه‌های ضد بازتابش ساخته‌شده که ماده‌ای بسیار پرکاربرد در آپارتمان‌های امروزی بود. شیرین محمد با ارائه این مدیا روزمرگی انسان آپارتمان‌نشین را در ماده خامی ارائه می‌دهد و به‌نوعی به دنبال تکرار انسان مدرن در«شی وارگی» روزمرگی خودش است.

ارائه «مشاع» منیره عسکری، که چیدمانی بود با عنوان «روابط درونی آپارتمان‌های تهران امروز را نقد، بازدید و بازتعریف کرد.» نیز اثری بود که نمی‌توان به  راحتی از کنار آن گذر کرد. آنچه در زندگی آپارتمان‌نشینی کلان‌شهری چون تهران بیشتر از همیشه انسان را تنبل و دل‌زده از هویت اصلی خود می‌کند تلنگری است به معماران با ادعاهای مدرن.

در آثار هنرمندان خارجی انگار با توجه به بافت شهری و زیست معنادارتر از فضای انتقادی دورتریم جایی که یونا هنسن، هنرمند پرفرمنس کار سوئدی با لارا پولد استونی (هنرمند اینستالیشن) همراه شده بود تا اثری با عنوان «مهمان» بسازند. این اثر چیدمان تعاملی/اجرایی و یک فضای شاعرانه بر محور تفکر روی مفهوم خانه» بود. این اثرمدیا  تعاملی به‌تدریج در فضا شکل می‌گرفت و اطلاعاتی که جمع‌آوری می‌شد تبدیل به آرشیوی در فضای گالری و صفحات مجازی شدند.

۳) در پایان بازهم به بیانه اصلی این اجرا نگاه می کنیم در  جایی که هدفِ پروژه حاضر که در دو بُعد محلی (local) و گفتمانی (dialogical) تعریف‌شده را گذر از مرزهای ظاهری معماری و هنر، و ورود به ساخته‌های بنیادینی می‌دانیم جایی که این دو رسانه را در طول زمان شکل داده‌اند. «برساخت نافرجام» ازاین‌جهت محلی است که با نیم‌نگاهی به بستر معماریِ تاریخی شهر اصفهان و در فضایی در این شهر تعریف می‌شود.

نام این یادداشت را در تضاد با عنوان اصلی آن فرجامی بر نافرجامی گذاشتم چراکه اگرچه باید فکورانه‌تر بر تغییرات سریع معماری یک شهر نگریست اما پروژه‌ای که در موسسه آفرینش‌های اصفهان اجرا شد؛ فرجام خوبی داشت.