حامد قصری/گروه تحریریه سایت کانون عکس انجمن سینمای جوانان اصفهان: چهارم شهریور روز تولد مرتضی ممیز است.۲۱ سال پیش و در دیماه ۱۳۷۵ ماهنامه عکس گفتوگویی را با این استاد هنر انجام داد که بیشتر درباره عکس و عکاسی است. آنچه در ادامه میخوانید بخش عکاسی این گفتوگو است که پس از ۲۱ سال با حفظ امانت از مجله ماهنامه عکس منتشر میشود. و نکته دیگر هم اینکه برخی از عکسهای استاد ممیز در ادامه منتشر میشود که از سایت زندهیاد ممیز برداشتشده و خوب شگفتانگیز اینکه استاد همیشه بهعنوان گرافیست مطرح بوده و این در حالی است که عکسهای ایشان حرفهای و تأثیرگذار است.
**** اجازه بدهید ابتدا از مجلهٔ عکس شروع کنیم. مجلهٔ عکس را میخوانید؟
میخوانم. مجلهای است که به شکلهای مختلف به موضوع عکس باعلاقه نگاه میکند، چون تمامی افرادی که در مجله کار میکنند کموبیش جوان هستند و آن شور و شوق جوانی در مجله حس میشود اما یک مجله برای آنکه جدی باشد به طرح مباحثی نیاز دارد مثل ذهنیات و عقاید عکاس یا دو هنرمند یا نظایر اینها. زیرا انسان کنجکاو است که بداند فلان عکاس معروف یا فلان هنرمند با چه ذهنیتی کار میکند و این نکته برای نسل جوان ما که منابع مطالعاتی کم دارند میتواند بسیار روشن گر باشد. مجله شما از این جنبه نقص دارد. البته گاهی مطالبی از عکاسان معروف ترجمه میشود و احتمالاً در مورد نظرهایشان هم بحث میشود ولی برای مملکت ما که فعالیت هنری در آن اغلب محدود و مهجور است بهتر است به این جنبهها بیشتر دامن زده شود که خودش کلاس درس و انتقال تجربهٔ بسیار خوبی است.
*** منظور شما از ذهنیات هنرمند – هنرمند ایرانی است؟
انشاءا… هنرمندان ایرانی همچنین ذهنیتهایی داشته باشند و به مطرح کردنشان هم علاقهمند باشند.
**** یعنی ممکن است چنین ذهنیتی را نداشته باشند ولی هنرمند هم باشند؟
در جامعهٔ ما، به دلیل آنکه با هنرمندان کم بحثوجدل میشود قسمتی از ذهنیت، یا بهتر است بگویم قسمتی از وجودشان کشف نشده باقی میماند و کار را بیشتر حسی ادامه میدهند تا کاملاً فکری و ذهنی.
*** به نظر شما این عمل بیشتر غریزی است؟
غریزی که نمیشود گفت.
*** یا ناآگاهانه؟
ناآگاهانه هم نمیشود گفت. هنرمندان ما بیشتر حسی عمل میکنند. یعنی آنچه را حسشان میگوید بازگو میکنند، حالآنکه حس گرچه بخش مهمی است ولی باید بسیار پرورده شود و با پختگی ذهنی دقیق صیقل بخورد. در غیر این صورت، نتیجهٔ کار بازتاب دقیقی از حس نخواهد بود و حاصل کار عمر یک هنرمند آنچنان بازدهٔ مفیدی که ما در فرنگ میبینیم نخواهد داشت. در فرنگ چون تمام آموزشوپرورش نظامیافته است و نظم و شیوهٔ کار را به نوآموز یاد میدهند و او را نظامیافته بار میآورند، صرفهجویی فراوانی در نیرو، ذهنیت و حس میشود و درنتیجه کار قویتر و بیشتر و عمیقتر انجام میشود تا در کشورهایی مثل ما.
*** با عکاسی تا چه اندازه آشنا هستید و در کارتان چه مقدار از آن استفاده میکنید؟
کار گرافیک کاری است بسیار جمعی. بهراحتی در میدانهای دیگر هنری وارد میشود و آنها را مورداستفاده اهداف خود قرار میدهد که ازجمله تا حد زیاد و بسیار وسیعی از عکاسی استفاده میکند. بنابراین به دلیل حرفهای که دارم، باید به عکاسی ازلحاظ کیفیت هم توجه کنم. بههرحال این هنری است که بیانی تصویری دارد و من خیلی علاقهمند هستم که درزمینهٔ دیگری بهغیراز گرافیک کارهای زیادی کردهام و در زمینههای فیلمسازی، طراحی متحرک، طراحی صحنه و لباس فیلم و تئاتر و معماری داخلی و … کارکردهام. به دلیل شناساندن زمینههای مختلف گرافیک در چهارچوبهای هنرهای دیگر و هم به دلیل اینکه کیفیت کار خودم را از یک حالت قالبی و محدود بیرون بیاورم و به آن تنوع بیشتری ببخشم طبعآزمایی میکنم.
**** عکاسی را به خاطر خود عکاسی انجام میدهید یا عکاسی را در خدمت کار گرافیک انجام میدهید؟
وقتی عکاسی میکنم صرفاً به عکاسی فکر میکنم و به همین دلیل مجلهٔ شمارا با دقت میخوانم و تقریباً تمام مباحث عکاسی و شیوهها و چهارچوبها و ذهنیتهای مختلف عکاسان را بررسی و روی آنها فکر میکنم و از آنها چیز یاد میگیرم. پیگیرانه بیانی کاملاً عکاسانه را در کارهایم دنبال میکنم، نه بیانی گرافیکی؛ هرچند که بهطور طبیعی، چون گرافیک هستم به خودی خود ترکیبات کار من ترکیباتی کاملاً گرافیکی میشود.
***عکسهایتان را درجایی هم ارائه کردهاید؟
اولین بار است که قصد دارم خودم را بهعنوان عکاس مطرح کنم، چون هیچ میل ندارم که غیر از طراح گرافیک عنوان دیگری داشته باشم. به همین دلیل فعالیتهای دیگرم را هرگز چندان مطرح نکردهام، مثلاً درزمینهٔ نقاشی فراوان کارکردهام اما در هیچ نمایشگاه نقاشی گروهی یا انفرادی شرکت نکردهام و آثارم را ارائه ندادهام جز زمانی که دانشجو بودم و بیشتر وقت و کارم صرف نقاشی میشد. اگر هم کارم در جشنواره یا مسابقهای شرکت دادهشده، کار من نبوده بلکه کار آن مؤسسهٔ تهیهکننده بوده است. این اولین بار است که راجع بهعکس و عکسهایی که گرفتهام صحبت میکنم.
*** علتش چه بوده است؟
فکر میکنم علتش کمی خودخواهی است.
*** یعنی معرفی کردن خودتان را در این زمینه نوعی خودخواهی میدانید؟
به نظرم هر عملی که در آن تظاهر باشد کاری خودخواهانه است. تظاهر بنیاد و زمینهای خودخواهانه دارد.
*** انسان وقتی به خودخواهی تظاهر میکند معمولاً از این موضوع ناآگاه است. اما شما آگاهانه تظاهر میکنید.
سعی میکنم همیشه باصداقت و راستی مسائل خودم را مطرح کنم و خودم را بلافاصله موردنقد قرار دهم. صداقت کار را سلامت نگه میدارد.
***عکسهایی که در این شمارهٔ نشریهٔ عکس ارائه کردهاید چه ویژگیهایی دارد؟
اینها تنها کوششهایی است که به نظرم ایرانی به شمار میآیند. آخرین عکسی که گرفتم عکس تعدادی درخت سرو در دشتی در کنار کوهی نزدیک ماهان است، به نظر خودم یکچشم انداز جدید است و محیط ایران را خوب نمایش داده است.
*** یعنی تابهحال چنین چیزی عکاسی نشده است؟
ممکن است خیلی شده باشد و خیلی از عکاسان ما چنین عکسهایی گرفته باشند. بههرحال من از حدود ۱۳۳۶ که عکاسی را بهطورجدی شروع کردم تابهحال به دنبال چنین درکی بودم و درک ایرانی در عکاسی برای من بسیار مهم است و شکی نیست که یک عکاس ایرانی بافرهنگ ایرانی – که ناگزیر با اوست – هر چه را نگاه میکند از ورای صافی و چهارچوب این فرهنگ نگاه میکند. ولی گاهی عکسی ایرانی که نمایشی از فضایی ایرانی باشد، چیزی است که من همیشه شیفتهٔ پیدا کردنش بودهام و حالا بعدازاین همهسال تنها یک عکس است که مرا راضی کرده است و دیدم این فضا فضای ایرانی است حالآنکه ممکن است خیلی از عکسهای من بااینکه در ایران گرفتهشدهاند متأثر از دانش و اندوختههای تجربههای دیگرانی باشد که ایرانی نبودهاند. و به همین دلیل من هرچه به آنها نگاه میکنم میبینم که بینشی کاملاً ایرانی را ارائه ندادهام.
مثالی بزنم تا مطلب روشنتر بشود: خیلی از عکاسان فرنگی از ایران عکاسی کردهاند. معروفشان هم آقای ارنست هولتسر است که از اصفهان وزندگی مردم آنجا حدود یکصد و چند سال پیش عکاسی کرده است ولی در عکسهای او بیشتر آن نوستالژی را که نسبت به ایرانِ گذشته داریم میبینیم نه آن ترکیب و فضایی که حاوی فرهنگ ماست. فرهنگ و فضای ایرانی ویژگی خاصی دارد که در شعر و موسیقی و معماری گذشتهٔ ما نمایان است. در نقاشی گذشتهٔ ما هم به چشم میخورد حتی در نقاشی فرنگی کمالالملک یا نقاشان پیشتر از او میایستند و اگر یک فرنگی بایستد و نقاشی کند ذهنیت و دیدگاه دیگری را به ما نشان میدهد. در مجلهای به نام قالی که در خارج چاپ میشود، عکسی از آقایی (احتمالاً بلژیکی) دیدم که از یک تیمچهٔ فرش در اواخر قاجاریه گرفته بود. در این عکس یک فرنگی با چهارچوب و ذهنیات فرنگیاش به ماجرا نگاه کرده بود و دقیقاً خیلی بیرونی به ایران نگریسته بود تا درونی. شما یا هر عکاس دیگری که عکسی میگیرد خیلی بیشتر از آن فرنگی از درون به مملکت و محیط نگاه میکنید، اما فرق در این است که ذهن آن فرنگی خیلی پخته است ولی عکاسان جوان ایرانی بااینکه از درون صحبت میکنند، خیلی سطحی با آن برخورد میکنند. و این سطحی نگاه کردن به درون یا عمیق نگاه کردن به درون یک مسئلهٔ دیگر. البته کار خوب آن فرنگی که حقیقت خوبی را با ترکیب خوب گرفته بهجای خود ولی بههرحال خارج از ذهنیت ایرانی است و ما موظفیم به شکلی این ذهنیت را پیدا کنیم، مجسم کنیم و نشان دهیم.
***پس شما از درون نگاه کردهاید؟
احساس میکنم که این اولین باری است که توانستهام با فضایی ایرانی عکس بگیرم.
*** مجموعهٔ این هشت عکس چنین حال و هوایی دارد؟
نه، منظورم فقط این عکس آخر است. احساس میکنم که توانستهام یک کار ایرانی با همان تعریفی که عرض کردن بیان کنم و باقی عکسها مثل هر عکاسی دیگر درست با ذهنیت امروزی که طبیعتاً متأثر از تأثیرات گوناگون است عکاسی شده است.
*** اینطور درون و بیرون نگاه کردن یکی از موضوعهای مهمی است که مطرح است، اگر ممکن است آن را بیشتر بشکافید؟
این موضوعی است بسیار وسیع و نمیتوان آن را با جمله یا پاراگرافی تمام کرد ولی منظور من از درون نگاه کردن به معنای تعریف و شرح صمیمانه واقعیتی است که در این دوران کم مطرحشده است. یعنی شما بهعنوان یک ایرانی در جامعه یک چهره دیگر و در خانهٔ خود چهره دیگری که در این فضای آخر صمیمیت، بیشتر از آنهای دیگر موج میزند. شما در آنجا تمام بازدهٔ واقعی خودتان را منعکس میکنید و وقتی بیرون میآیید شخصیت دیگری دارید؛ بسته و بستهتر میشوید چون میزان ارتباطات و بده و بستان عاطفی شما هم کم میشود یا کنترل بیشتری پیدا میکند.
مهم این است که ببینیم چگونه چنین شناختی را به دست آوریم که بتوانیم در تمام لحظات ارتباطی کامل بین خودمان، کارمان و محیطمان به وجود آوریم. وقتی بنده میگویم که این تنها عکس ایرانی است که گرفتهام، به این دلیل است که بعد از چند سال یکلحظه موفق شدهام ارتباط بیتکلفی با درخت و کوه و بیابان پیدا کنم. یعنی با آنها قاطی شدهام و واقعیت امر این است که انسان مانند هر موجود دیگری به چیزهای دیگر وابسته است اما کوه به زمین وابسته است، و زمین به درخت و درخت به هوا و هوا روی تمام این مسائل صمیمانه حضور دارد. در طبیعت، هر چیزی که شما نگاه میکنید، به طرز صمیمانهای به هم مربوط و وابسته هستند. حیوانی که روی زمین زندگی بسیار ساده و بیشیلهوپیلهای را میگذراند و بیتکلفی میکنند بسیار به چیزهای دیگر وابسته است. فقط انسان است که خودش را به طرز غریبی از همهچیز جدا میکند و خودش را به چیزهایی وابسته میکند که ارزش زلال و جوهری ندارند و ارتباط طبیعی خودش را با درخت و سنگ و طبیعت دستکاری کرده و خراب کرده و بریده است. این جدایی که انسان برای خودش به وجود میآورد سبب میشود ارتباط که امری بسیار طبیعی برای هر موجود طبیعی روی زمین است در مورد انسان ناخالص و مصنوعی شود.
به همین دلیل است که انسان همیشه تنهاست و تنهایی به طرز غریبی انسان را فراگرفته و حبس کرده است حالآنکه بقیهٔ موجودات تنها نیستند حتی تکدرخت در بیابان تنها نیست چون آن درخت در فضایی زندگی میکند که کاملاً به آن وابسته است. انسان تصور میکند که آن تکدرخت در بیابان تنهاست. انسان حتی با خودش هم نمیتواند ارتباط برقرار کند چراکه مثلاً این ارتباط را قطع کرده و سعی میکند ارتباطی را مطرح کند که زاییدهٔ طبیعی وجودش نیست.
*** از عکاسی چه تعریفی دارید؟
من هیچوقت نمیخواهم تعریف خاصی از عکاسی بدهم، چون با این کار عکاسی را محدود میکنیم. عکاسی مثل هنرهای دیگر آن چیزی نیست که ما تابهحال آن را شناختهایم، اگر ما بخواهیم تعریفی برایش قائل شویم باید بر اساس شناختی که تابهحال از آن داشتهایم آن را بیان کنیم، پس بهاینترتیب جلوی گسترش معنی و تحول حیات عکاسی را گرفتهایم و محدودش کردهایم. روزگاری پیش میآید که تعاریف بسیار نو و جدید دیگری از عکاسی و کار و تجربهٔ آن مطرح میشود که با تمام شناختهای امروز مغایر است و ما نباید برای کارهایی که ذات زاینده و جستجوگرانه دارند تعریف مشخصی قائل شویم. من برای هیچچیز تعریف خاصی قائل نیستم.
*** با توجه به پیشرفتهایی که کامپیوتر میکند به نظر میرسد بعضی هنرها در هم ادغام میشوند. مثلاً الآن به کمک کامپیوتر میتوان نقاشیهایی کشید که مانند عکس باشد. از طریق تعریف میتوانیم محدودهها را به نحوی مشخص کنیم.
تمام این تعاریف به نظر من نادرست است و نباید فریب آنها را بخوریم. تعریف سبب محدود شدن یک کوشش میشود. میشود جمعبندی بکنیم و سیر این کوشش و فعالیت و بازدهها را شرح دهیم که حاصل و پایهٔ کوششهای دیگر بعدی برای به دست آوردن افقهای جدید هست. اما اگر چهارچوب تعیین کنیم کار محدود میشود و عدهٔ زیادی را ازنظر جستجوهای ذهنی محدود و راکد کردهایم. کامپیوتر انسان نیست، وسیله است. خلاق هم نیست، مجری انسان است و با این مجری خلاقیت میشود خیلی بهتر مطرح کرد. یعنی کامپیوتر یک وسیله بسیار عالی و خوب برای بازتر کردن افق ذهنی انسان است و نه چیز دیگر. اگر همه نگران هستند که کامپیوتر در عکاسی از کار خیلی عکاسان دیگر بهتر است به دلیل آن است که باید کامپیوتر را هدایت و راهاندازی کند و همه دارند این دو نقش را جابهجا میکنند و دچار وحشت میشوند که اصلاً وحشتناک نیست. اینکه روزی با کامپیوتر به عکاسی دیگری با چشمانداز دیگری دست پیدا کنیم بسیار باشکوه است ولی این کار نفی عکاسی نخواهد بود بلکه عکاسیای خواهد شد خیلی کاملتر از عکاسی امروزی و ممکن است در آن پدیده، عکاسی امروزی ما بخش کوچکی از آن بشود و بخشهای دیگری به آن اضافه شود که تابهحال برای ما ناشناخته بوده است.
*** از زمانی که عکاسی اختراع شد، خصلتی که به این رسانه منسوب میکردند خصلت اسنادی بودن است. یعنی در زمان گرفته شدن عکس واقعیتی جلوی دوربین بوده است ولی اکنون با ورود کامپیوتر به عرصهٔ عکاسی این خصلت هم زیر سؤال رفته است. در این مورد چه نظری دارید؟
بله، این مسئله مستند بودن پدیدهٔ شگفتانگیزی بود و به همین دلیل شما به آن نوع سندیت اهمیت دادید. حالا دوباره انسان وسیله پیشرفتهتری ساخته است که آن میزان سندیت را که شما برایش اهمیت قائل بودید و بر اساس آن حتی قوانینی را تنظیم میکردید زیر سؤال برده است. حالا سندیت میتواند چیز دیگری باشد ورای آن سندیت قدیم. آن سندیت متعلق به آن زمان، آن چهارچوب و آن تواناییها بود. توانایی بشر با اختراعات و کشفیات او وسیعتر شده است. حالا باید با وسعت بیشتر تعاریف و مختصات و مناسبات جدیدتری را یافت. به نظرم این نگرانی مربوط به ناتوانی است و بس.
*** شما دربارهٔ عکاسی هم مطلب نوشتهاید. این کار را از چه تاریخی شروع کردید؟
دقیقاً در خاطرم نیست؛ ولی اگر به آرشیوم رجوع کنم شاید بتوانم بگویم. نوشتن در مورد عکاسی را مثل نوشتن دربارهٔ گرافیک بهعنوان کوششی برای شناساندن ابعاد خاص بیان تصویری که در عکاسی هست همیشه موردتوجه من بوده و اگر عکاسی میکنم به این خاطر است که از بیان تصویری ویژه عکاسی بتوانم به نحوه دلخواهم استفاده کنم. مطالبی را هم که در مورد عکاسی نوشتهام در همین چهارچوب و زمینه بوده بهاضافهٔ معرفی چهرههای جوانی که امکان شناساندن آنها کم بوده است.
***معرفی عکاسان جوان در نشریهٔ کلک توسط شما انجام میشد ولی این کار بیشتر از ۶، ۷ شماره ادامه پیدا نکرد. علت آنچه بود؟
اولاً من با عکاسان متعددی آشنا نبودم که آنها را معرفی کنم. روی این اصل آن تعداد از جوانان عکاسی را که میشناختم معرفیشان کردم و چهبسا اگر کارهای جدیدتری به من میدادند من باز آنها را معرفی میکردم که متأسفانه چنین کوششی نشد.
*** گاهی گفته میشد که شما و چند نفر دیگر قصد انتشار نشریهای درزمینهٔ عکاسی دارید. این مطلب چقدر صحت دارد؟
اصلاً صحت ندارد. من فقط زمانی تلاش کردم نشریهای دربارهٔ گرافیک منتشر بکنم و طبیعتاً اگر منتشر میکردم به عکاسی هم میپرداختم ولی متأسفانه چون چنین زمینهای پیش نیامد بهناچار این هدف و کوشش را دنبال نکردم.
***با توجه به صحبتهایی که کردید، در نمایشگاههای عکسی که برگزار میشود آیا آن دقت در آنها اعمالشده است؟
بنده متأسفانه جز یکی دو مورد با نمایشگاههای عکس از نزدیک آشنا نبودم. ازاینرو نمیدانم کارها برچه منوالی بوده است. در تمام نمایشگاهها بهصورت فعال حضور نداشتم، بنابراین نمیتوانم تمام نمایشگاهها را ارزیابی دقیقی بکنم.
*** در مورد نمایشگاههای جمعی عکس چه نظری دارید؟
اتفاقاً نظر من همین نمایشگاههای دستهجمعی بود. نمایشگاههای خصوصی را هم گهگاه دیدهام ولی روی صحبتم با همین نمایشگاههای دستهجمعی بود.
*** با توجه به اینکه تدریس میکنید، چقدر وقت برای مطالعه و وسیعتر کردن دیدگاهتان صرف میکنید؟ چون کار حرفهای که نمیگذارد از نمایشگاهها دیدن فرمایید.
من در رشتهای تدریس میکنم که در همان زمینه مشغول کار حرفهای هستم و در این کار حرفهای بهقدر کافی با تمام منابع حرفهای روز در ارتباط هستم و حدوداً تا هفتاد درصد با کوششهایی که در دنیا در مورد کار حرفهایام میشود تماس دائم دارم. البته درزمینهٔ عکاسی بهاندازه کار گرافیک در ارتباط نیستم.
*** از چه طریقی این ارتباط رادارید؟
از طریق مجلهها و اخباری که برایم فرستاده میشود. من ارتباطات نزدیکی با مجامع هنری و حرفهای اروپایی و آمریکایی دارم. به دلیل این ارتباط نزدیک حرفهای و عضویت در انجمنهای گرافیکی و غیره، کمابیش کتابهای راهنما برایم فرستاده میشود و در جریان امر هستم. با مجامع داخلی هم بیشتر از طریق مجلهٔ شما و مجلهٔ تصویر در ارتباط هستم.
*** وضعیت آموزش دانشگاهی عکاسی را چگونه ارزیابی میکنید، دیدگاهتان چیست؟
آموزش عکاسی در دانشگاههای ما رشتهٔ جدیدی است که طبیعتاً در این رشتهٔ تحصیلی جدید نقایصی وجود دارد که عبارت است از کمبود تجربه و توانایی برنامهریزی آموزشی. ممکن است در محیطهای آموزشی عکاسان بسیار خوبی را برای آموزش دعوت کنیم ولی قرار نیست اینها معلمان خوبی باشند چون معلمی خودش یک حرفه و فن خاص است که آدم باید بسیار بسیار در آن ورزیده باشد. مثلاٍ در رشته ادبیات یا احتمالاً پزشکی ما وقتی سابقهٔ آموزشی داشته باشیم هرچند معلمهایمان در سطحهای والایی نباشند اما پسزمینهٔ حضور قبلی اساتید گذشته باعث میشود همیشه معیاری را در بالای سرمان ببینیم. حالآنکه در رشتههای جدید چنین معیاری وجود ندارد و هرکسی خودش معیار میشود و درنتیجه قضایا بسیار ساده و اندک باقی میماند. در رشتهٔ گرافیک یا عکاسی یا رشتههایی شبیه به آنها مثل طراحی صنعتی چنین اشکالی وجود دارد چون دارای پسزمینه آموزشی نیستند. بنابراین معلمان تازه برخاسته این دروس تجربههای اندک تاریخی دارند و اینها سبب میشود که این رشتهها آنچنانکه باید انسجام آموزشی نداشته باشند. پس رشتهٔ عکاسی ما نیز از چنین نقصی برخوردار است. ما نه ازنظر برنامهریزی و نه ازنظر آموزش آنچنان تجربهٔ کافیای نداریم و باآنکه اغلب معلمان رشتهٔ عکاسی و هنر ممکن است بسیار ماهر و ورزیده باشند اما به دلیل غلط سابقهٔ آموزشی عکاسی در ایران آنچنانکه باید نمیتوانند بازده مؤثری داشته باشند. اما باوجود تمام این نواقص دلیلی ندارد که ما مأیوس باشیم. مثل تمام کوششهای اولیه باید سخت کارکرد تا ریشهای به وجود آید و زمینهساز کارهای بهتری بعدی شود.
***شما با چه انگیزهای راهنمای دانشجویان عکاسی را به عهده میگیرید؟
این راهنماییها دو دلیل دارد: اول اینکه خود دانشجویان من را بهعنوان راهنما انتخاب میکنند و میآیند که من را بهعنوان معلم راهنما در کنار کارشان باشم. گاهی هم من از چنین فرصتی استفاده میکنم و نظرهای مختلفی را که دارم مطرح میکنم. یکی از این نظرهای مختلفی را که دارم مطرح میکنم. یکی از این نظرها جمعآوری اسناد تصویری ایران است که در چند مورد بهعنوان رساله و کار عملی فارغالتحصیل به اجرا گذاشته شد.
دوم اینکه کوششهایی را که خودم دوست دارم دنبال کنم و به دلیل فرصت کم فقط بهعنوان یک ایده در ذهنم وجود دارند برای دانشجویان مطرح میکنم و آنها با ایدهها و برداشتهای خودشان آن را بسط و گسترش میدهند.
[vc_gallery type=”image_grid” images=”351582,351583,351584,351585,351587,351588,351589,351590,351591″ column_number=”4″ grayscale=”no” hover_icon=”magnifier” images_space=”gallery_with_space”]